آیا شتم شیخین سبب تضعیف راوی می‌شود؟
 

مستشكل استدلال می‌كرد كه چون ابن أبی دارم در اواخر عمرش مثالب شیخین را بیان و آن‌ها را شتم می‌كرده است، پس روایت وی مردود و غیر قابل قبول است؛ در حالی كه می‌بینیم كسانی در سلسله راویان صحاح سته اهل سنت وجود دارند؛ با این كه شیخین را شتم و مثالب آن‌ها را بیان می‌كرده‌اند، در عین حال توثیق شده‌اند كه به نام دو نفر اشاره می‌كنیم:
1. تَلِید بن سلیمان المحاربی، أبو سلیمان
وی از رجال سنن ترمذی است كه ابوبكر و عمر را شتم می‌كرده است. مزی درباره‌ی وی می‌نویسد:
«و قال أبو داود: رافضي خبيث، رجل سوء، يشتم أبا بكر و عمر».
ابوداوود گفته: «او رافضی پست و مرد بدی است و به ابوبكر و عمر فحش می‌داده است».
و در ادامه می‌گوید:
«وَ قَال [عَباس الدُّورِيُّ] في موضع آخر: كذاب، كان يشتم عثمان، و كل من شتم عثمان، أو طلحة، أو أحدا من أصحاب رسول الله (ص)، دجال، لا يكتب عنه، و عليه لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين».
«عباس دوری،‌ در جای دیگر در باره تلید بن سلیمان گفته است: وی بسیار دروغگو است و عثمان را فحش می‌داده است، و هر كس عثمان یا طلحه و یا هر یك از اصحاب را فحش دهد، او دجال است و حدیث وی نوشته نمی‌شود و لعنت خدا، تمام مردم و ملائكه بر او باد».(85)
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: «كذّاب كان يشتم عثمان؛ دروغ گویی كه به عثمان فحش می‌داد.»
و نیز می‌نویسد: «وقال ابن حبان: كان رافضيّاً يشتم الصحابة؛ ابن حبان گفته است: او رافضیی بود كه به صحابه فحش می‌داد».(86)
در عین حال می‌بینیم كه همین شخص توسط بسیاری از بزرگان اهل سنت توثیق و روایاتی كه به نفع اهل سنت نقل كرده، تصحیح شده است. ابن حجر در ترجمه وی به نقل از مروزی می‌نویسد: «از احمد بن حنبل نقل شده است كه او شیعه بود ولی عیبی در او نمی‌بینیم. و همچنین گفته است كه من روایات زیادی را از او كه از ابوالجحاف نقل شده بود، نوشته‌ام… بخاری می‌گوید: یحیی بن معین در مذمت وی سخن گفته و عجلی گفته است: اشكالی در او نیست، اظهار تشیع می‌كرد و در نقل‌ها دست می‌برد».(87)
مزی در تهذیب الكمال می‌نویسد:
«روي له التِّرْمِذِيّ: حديث أبي الجحاف عن عطية عَن أبي سَعِيد: قال النبي (ص): ما من نبي إلا و له وزيران… وَ قَال: حسن غريب»(88)
البته واضح است كه چون این روایت به نفع اهل سنت است و تلید بن سلیمان آن را در فضائل خلیفه اول و دوم نقل كرده، «حسن» نامیده شده؛ اما روایاتی كه به ضرر اهل سنت و علیه شیخین نقل كرده، به دلیل رافضی بودن، ضعیف شمرده می‌شود!
2. عبد الرزاق بن همام:
شمس الدین ذهبی درباره او می‌گوید: «او چیزهایی نقل كرده است كه در نقل آن تنها است و به جهت شیعه بودنش سرزنش شده است. در شیعه بودن غلو می‌كرد،‌ علی را دوست داشت و دشمن كسانی بود كه با علی جنگیدند.»(89)
در میزان الإعتدال و سیر اعلام النبلاء می‌نویسد:
«سمعت مخلدا الشعيري يقول: كنت عند عبد الرزاق فذكر رجل معاوية، فقال: لا تُقْذِر مجلسَنا بذكر ولد أبي سفيان. از مخلد شعیری شنیدم كه می‌گفت: نزد عبد الرزاق بودم، سخن از معاویه به میان آمد، عبد الرزاق گفت: مجلس ما را با یاد پسر ابوسفیان كثیف نكنید.»(90)
اعتراض عبد الرزاق به عمر :
ذهبی در میزان الإعتدال می‌نویسد: «از علی بن عبد الله بن مبارك صنعانی شنیدم كه می‌گفت: زید بن مبارك همنشین عبد الرزاق بود و از وی شنیدنی‌های زیادی داشت؛‌ ولی سر انجام كتاب‌هایش را پاره كرد و همنشین محمد بن ثور شد. در این باره از وی پرسیدند،‌ گفت: نزد عبد الرزاق بودم، سخن از حدیث ابن حدثان پیش آمد، هنگامی كه به این بخش از سخن عمر رسید كه به علی و عباس گفت: تو آمده‌ای تا سهم ارث پسر برادرت را بگیری، و علی آمده است تا سهم ارث زنش از پدرش را بگیرد، عبد الرزاق گفت: ببین كه این احمق می‌گوید: ارث پسر برادرش، نمی‌گوید: رسول خدا. به همین جهت از نزد وی خارج شدم و بازنگشتم و روایت هم از وی نقل نكردم.»(91)
توثیقات عبد الرزاق :
ذهبی در باره او می‌گوید:
«وحديثه مخرج في الصحاح… وكان رحمه الله من أوعية العلم.»(92)


 

شادی روح خادم سیدالشهداء کربلایی حاج حسن بهزادنسب صلواتفدائی حضرت مهدی (عج) در شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 15:15 موضوع | لینک ثابت