فصل دوم : قبر

يكى از منازل هولناك سفر آخرت ، قبر است كه در هر روز مى گويد: اءنا بيت الغربة ، اءنا بيت الوحشة ، اءنا بيت الدود (يعنى ) منم خانه غربت ، منم خانه وحشت ، منم خانه كِرم .

عقبه اول وحشت قبر است :
در كتاب من لا يحضره الفقيه است كه چون ميت را به نزديك قبر آورند فورا او را داخل قبر نكنند زيرا براى قبر هولهاى بزرگ است ، و حامل آن به خداوند از هول مطَّلَع پناه برد و ميت را نزديك قبر بگذارند و اندكى صبر كند تا آماده دخول شود؛ پس اندكى او را پيشتر برند و اندكى صبر كند. آنگاه او را به كنار قبر برند.
مجلسى اول در شرح آن فرمود: هر چند روح از بدن مفارقت كرده است و روح حيوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن كاملا زايل نشده است ، و خوف ضغطه قبر و سؤ ال منكر و نكير و رومان فتّان قبور، و عذاب برزخ هست تا آنكه براى ديگران عبرت باشد و بينديشد كه چنين حادثه اى در پيش دارند...
و در حديث حسن ، از يونس منقول است كه گفت حديثى از حضرت امام موسى كاظم (ع) شنيدم كه فرمودند: چون ميت را به كنار قبر مى برى ساعتى او را مهلت ده تا استعداد سؤ ال منكر و نكير بيابد.
و روايت شده از براء بن عازب كه يكى از معروفين صحابه است كه ما در خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله بوديم كه نظرش به جماعتى افتاد كه در محلى جمع گشته بودند. پرسيد براى چه مردم اجتماع كرده اند؟ گفتند براى كندن قبر جمع شده اند. براء گفت : چون حضرت اسم قبر را شنيد در رفتن به سوى آن شتاب كرد تا خود را به قبر رسانيد پس كنار قبر به زانو نشست . من به طرف ديگر مقابل روى آن حضرت رفتم تا ببينم چه كار مى كند، ديدم بشدت گريست آنگاه رو به ما كرد و فرمود: اخوانى لمثل هذا فاءعدوا يعنى اى برادران ما، براى خود چنين جائى تهيه كنيد و آماده شويد.
شيخ بهائى نقل كرده كه بعضى از حكما را ديدند كه در وقت مرگ خود دريغ و حسرت مى خورد. به او گفتند كه اين چه حالى است كه از تو مشاهده مى شود؟ گفت چه گمان مى بريد به كسى كه به سفرى طولانى مى رود و بدون مونس به قبر وحشتناكى وارد مى شود و به حضور حاكم عادلى مى رود كه حجتى ندارد؟
و قطب راوندى روايت كرده كه حضرت عيسى (ع) پس از مرگ مادر خود مريم را صدا زد و گفت : اى مادر! با من سخن بگو؛ آيا مى خواهى كه به دنيا برگردى ؟ گفت : بلى براى آنكه در شب بسيار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسيار گرم ، روزه بگيرم . اى پسر جان ! اين راه بسيار خطرناك است .
و روايت شده كه حضرت فاطمه صلوات الله عليها در وصيت خود به اميرالمؤ منين صلوات الله عليه گفت : چون من وفات كردم خودت مرا غسل بده و تجهيز كن و نماز گزار و مرا داخل قبر كن و در لحد بسپار و خاك بر روى من بريز و نزد سر من مقابل صورتم بنشين ، و قرآن و دعا براى من بسيار بخوان ؛ زيرا كه آن سعادت وقتى است كه مرده محتاج به اءنس گرفتن با زنده است .
و سيد بن طاووس (رحمة الله عليه ) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: ساعتى سخت تر از شب اول قبر بر ميت نمى گذرد پس با صدقه دادن ، به مرده خود رحم كنيد و اگر چيزى نيافتى كه صدقه بدهى يكى از شما دو ركعت نماز گذارد و در ركعت اول فاتحة الكتاب را يك مرتبه بخواند و قل هو الله دو مرتبه و در ركعت دوم فاتحه را يك مرتبه اءلهيكم التكاثر را ده مرتبه و سلام دهد و بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان پس حق تعالى همان ساعت هزار ملك به سوى قبر آن ميت مى فرستد و با هر ملكى جامه اى و حله اى ، و تنگى قبر او را وسعت مى دهد تا روز نفخ صور و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مى تابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد.
((نماز ديگر:))
براى برطرف كردن وحشت قبر از ميت مستحب است نمازگزار دو ركعت نماز گزارد در ركعت اول حمد و آية الكرسى و در ركعت دوم حمد و ده مرتبه انا انزلناه را بخواند و چون سلام دهد بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان ، نام ميت را بگويد.

((حكايت ))
شيخ ما ثقه الاسلام نورى (نَوَّرَ الله مرقده ) در دارالسلام از استاد خود مولانا الحاج ملا فتحعلى سلطان آبادى عطر الله مضجعه نقل كرده كه فرمود: عادت و طريقه من بر آن بود كه هر كس از دوستان اهل بيت عليهم السلام كه خبر فوتش را مى شنيدم در شب دفن او برايش دو ركعت نماز مى خواندم ، چه ميت را بشناسم يا نشناسم و هيچ كس بر اين كار من مطلع نبود تا آنكه روزى يكى از دوستان ، مرا در راهى ملاقات كرد و گفت : ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات كرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسيدم گفت : من در سختى و بلا بودم تا آنكه فلانى برايم دو ركعت نماز خواند - و اسم شما را برد - آن دو ركعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر اين احسانى كه به من كرد خدا پدرش را رحمت كند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از كار دائمى خود براى اموات خبر دادم .

و نيز از كارهائى كه براى وحشت قبر سودمند است مانند آنكه ركوع نماز را كامل كند چنانكه از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت شده كه كسى كه ركوع نماز خود را تمام كند گرفتار وحشت قبر نمى شود.
و نيز آنكه در هر روزى صد مرتبه بگويد: لا اله الا الله الملك الحق المبين تا بوده باشد براى او امانى از فقر و از وحشت قبر باشد و به سوى خود توانگرى را بكشد و گشوده شود درهاى بهشت چنانكه در خبر وارد شده است .
و نيز آنكه بخواند سوره يس را پيش از آنكه بخوابد، و آنكه بخواند نماز ليلة الرغائب را؛ و من آن نماز را با بعضى از فضايل آن در مفاتيح الجنان در اعمال ماه رجب ذكر كردم .
و هر كه عيادت كند مريضى را حق تعالى بر او ملكى مى گمارد كه او را در قبر تا روز ورودش به محشر عيادت كند.
و از ابوسعيد خدرى منقول است كه گفت : شنيدم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به على مى فرمود: يا على شاد شود و مژده بده كه براى شيعه تو وقت مردن نه حسرتى است و نه وحشت قبر و نه اندوهى در روز نشور.

عقبه دوم ، ضَغطَه و فشار قبر است
و آن عقبه اى است بسيار دشوار كه تصورش دنيا را بر انسان تنگ مى كند.
قال اميرالمؤ منين (ع): يا عباد الله ما بعد الموت لمن لا يغفر له اشد من الموت القبر فاحذروا ضيقه و ضنكه و ظلمته و غربته ؛ ان القبر يقول كل يوم انا بيت الوحشة انا بيت الدود، و القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النار - الى ان قال - و ان معيشة الضنك التى حذر الله منها عدوه عذاب القبر؛ انه يسلط على الكافر فى قبره تسعة و تسعين تنينا فينهشن لحمه و يكسرن عظمه يترددن عليه كذلك الى يوم يبعث ؛ لو ان تنينا منها نفخ فى الارض لم تنبت زرعا. يا عباد الله ان انفسكم الضعيفة و اجسادكم الناعمة الرقيقة التى يكفيها اليسير تضعف عن هذا.(9)
و روايت شده است كه حضرت صادق (ع) در آخر شب كه از خواب بر مى خاست صدا را بلند مى نمود به حدى كه اهل خانه بشنوند و مى گفت : اللهم اعنى على هول المطلع و وسع على ضيق المضجع و ارزقنى خير ما قبل الموت و ارزقنى خير ما بعد الموت .
و از دعاهاى آن حضرت است : اللهم بارك لى فى الموت ، اللهم اعنى على سكرات الموت ، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم اعنى على ضيق القبر، اللهم اعنى على ظلمة القبر اللهم اعنى على وحشة القبر، اللهم زوجنى من الحور العين .
بدان كه عمده عذاب قبر از بى توجهى به نجاسات و نمامى و سخن چينى و غيبت و دور شدن مرد از خانواده خود است . و از روايت سعد معاذ استفاده مى شود كه بدخلقى مرد با خانواده خود و درشت گوئى با آنها، سبب فشار قبر مى شود.
و در روايتى از حضرت صادق (ع) مرويست كه هيچ مؤ منى نيست مگر آنكه از براى او فشار قبر است . و در روايت ديگر است كه از كفاره آن ، نعمتى است كه آن مؤ من تضييع كرده .
و شيخ صدوق (رحمة الله عليه ) از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه مردى از علماى يهود را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازيانه به تو مى زنيم ، گفت : من طاقت ندارم . پس كم كردند تا رساندند به يكى و گفتند چاره اى از يك تازيانه نيست . گفت : به چه سبب مرا مى زنيد؟ گفتند به سبب آنكه روزى نماز را بدون وضوء خواندى و بر ناتوانى گذشتى و او را يارى نكردى پس او را يك تازيانه از عذاب الهى زدند كه قبرش پر از آتش شد.
و نيز از آن حضرت روايت كرده كه هر مؤ منى كه برادر مؤ منش از او چيزى بخواهد و او توانايى داشته باشد كه خواسته او را بر آورد ولى چنين نكند خداوند در قبر مار بزرگى را بر او مسلط مى كند تا هميشه انگشتان او را بگزد و در روايت ديگر است كه تا روز قيامت انگشتان او را بگزد.

چيزهايى كه باعث نجات از فشار قبر است :
و اما چيزهايى كه سبب نجات از فشار قبر و عذاب آن است بسيار است و ما در اينجا به چند مورد اكتفا مى كنيم .
اول : از حضرت اميرالمؤ منين (ع) روايت شده كه هر كه در هر جمعه سوره نساء بخواند از فشار قبر ايمن مى شود.
دوم : روايت شده كه هر كه به خواندن سوره زخرف ادامه دهد حق تعالى او را در قبرش از جانوران زمين و از فشار قبر ايمن گرداند.
سوم : از حضرت صادق (ع) منقول است كه هر كه بميرد ما بين زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه حق تعالى او را از فشار قبر پناه دهد.
چهارم : از حضرت امام رضا (ع) منقول است كه فرمود بر شما باد به نماز شب ، نيست بنده اى كه آخر شب برخيزد و بجا آورد هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت وتر و در قنوت وتر هفتاد مرتبه استغفار كند تا آنكه او را از عذاب جهنم و قبر پناه داده شود و عمرش ‍ طولانى و زندگيش وسيع گردد.
پنجم : از حضرت رسول صلى الله عليه و آله مرويست : هر كه (الهيكم التكاثر) را در وقت خواب بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود.
ششم : آنكه در هر روزى ده مرتبه ((اعددت لكل هول لا اله الا الله )) (تا آخر) بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود.
هفتم : آنكه در نجف اشرف دفن شود، زيرا از خواص تربت شريف آن است كه عذاب قبر و حساب منكر و نكير از كسى كه در آن مدفون شود ساقط مى شود.
هشتم : از چيزهايى كه نافعست براى رفع عذاب قبر، گذاشتن جريدتين يعنى دو چوب تر است با ميت . و روايت شده كه عذاب از ميت مادامى كه آن چوب تَر است برطرف مى شود. و نيز روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر قبرى گذشتند كه صاحب آن عذاب مى شد. پس ‍ حضرت طلبيدند جريده يعنى شاخ درختى كه برگش را كنده بودند دو نصف كرد، نصفى را زير سر ميت گذاشت و نصف ديگر را زير پاهاى او. و نيز آب پاشيدن بر قبر سودمند است زيرا مادامى كه ترى در خاك قبر باشد عذاب از صاحب آن برداشته مى شود.
نهم : آنكه روز اول رجب ده ركعت نماز بخواند در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه توحيد تا از فتنه قبر و عذاب روز قيامت محفوظ بماند. و در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيست ركعت با حمد و توحيد خواندن براى رفع عذاب قبر نافع است .
دهم : آنكه چهار روز از ماه رجب روزه بگيرد، و همچنين است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان .
يازدهم : از چيزهائى كه سبب نجات از عذاب قبر است خواندن سوره (تبارك الملك ) است بالاى قبر ميت ؛ چنانكه قطب راوندى از ابن عباس ‍ نقل كرده كه مردى خيمه اى روبروى قبرى بر پا كرد و ندانست كه آن ، قبر است ؛ پس خواند سوره (تبارك الذى بيده الملك ) را. آنگاه شنيد صيحه زننده اى كه گفت : اين سوره نجات بخش است . پس اين مطلب را به حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض كرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده از عذاب قبر است . و شيخ كلينى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: سوره ملك مانعه است ، يعنى از عذاب قبر منع مى كند.
دوازدهم : از دعوات راوندى نقل شده كه حضرت رسول خدا فرمود: هر كس نزد قبر ميتى كه دفن شده بايستد و سه مرتبه بگويد: اللهم انى اساءلك بحق محمد و آل محمد ان لا تعذب هذا الميت خداوند تا روز دميدن در صور عذاب از ميت را بر مى دارد.
سيزدهم : شيخ طوسى در ((مصباح المتهجد)) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه هر كه در شب جمعه دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت حمد و پانزده مرتبه ((اذا زلزلت )) را بخواند حق تعالى او را از عذاب قبر و از هولهاى روز قيامت ايمن بدارد.
چهاردهم : و نيز از براى رفع عذاب قبر خواندن سى ركعت نماز در شب نيمه رجب نافع است كه در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد ده مرتبه ، بخواند و همچنين است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب ، و نيز آنكه در شب اول شعبان صد حمد و توحيد و صد ركعت نماز بخواند و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحيد را بخواند و آنكه در شب بيست و چهارم شعبان دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت حمد يك مرتبه ((اذا جاء نصر الله )) ده مرتبه بخواند، و براى روز نيمه رجب پنجاه ركعت به حمد و توحيد و فلق و ناس وارد است كه براى رفع عذاب قبر نيز نافع است مانند صد ركعت نماز شب عاشورا.

عقبه سوم سؤ ال منكر و نكير است در قبر
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سه چيز را انكار كند از شيعيان ما نيست . آن سه چيز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت .
و روايت شده كه آن دو ملك به هيئت هولناك بيايند، صداى ايشان مثل رعد غرنده و چشمهايشان مثل برق خيره كننده باشد؛ سؤ ال كنند كه پروردگارت كيست ؟ و پيغمبرت كيست ؟ و دينت چيست ؟ و نيز سؤ ال كنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر ميت سخت و محتاج است به كمك ، لاجرم براى مرده دو جا تلقين ذكر كرده اند: يكى وقتى كه او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست كه ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگيرند و حركت دهند و تلقين كنند. و ديگر وقتى كه او را دفن كردند، مستحب است كه ولى ميت يعنى نزديكترين خويشان او بعد از آنكه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر ميت بنشيند و با صداى بلند او را تلقين كند و بهتر است كه دو كف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزديك قبر برد، و اگر ديگرى را نائب كند نيز خوب است ؛ و وارد شده است كه چون اين تلقين را كند منكر به نكير مى گويد: بيا برويم تلقين حجتش كردند احتياج به پرسيدن نيست پس برمى گردند و سؤ ال نمى كنند.
و در كتاب من لا يحضره الفقيه است كه چون پسر جناب ابى ذر غفارى (رضى الله عنه ) وفات كرد ابوذر بر سر قبر او ايستاده و دست بر قبر ماليد و گفت : خداى ، تو را رحمت كند اى ذر. به خدا سوگند كه تو نسبت به من نيكوكار بودى و شرط فرزندى را بجا مى آوردى ، والحال كه تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم . به خدا سوگند كه از رفتن تو مرا بر من باكى نيست و نقصانى به من نرسيد، و ما لى الى اءحد سوى الله من حاجة ((يعنى بغير از حق تعالى به احدى حاجت ندارم )) و اگر نبود هول مطلع ((يعنى جاهاى هولناك آن عالم كه بعد از مرگ ديده مى شود)) هر آينه خوشحال مى شدم كه به جاى تو رفته باشم ولكن مى خواهم چند روزى تلافى مافات كنم و تهيه آن عالم را ببينم و هر آينه اندوه از تو مرا مشغول ساخته كه كارى كه برايت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا كه براى مرگ تو گريه نمى كنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فرداى تو است . فليت شعرى ما قلت و ما قيل لك پس ‍ كاش مى دانستم كه تو چه گفتى و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقى را كه براى من بر او واجب كرده بودى بر او بخشيدم پس تو هم حقوق خود را كه بر او واجب كرده بودى ببخش چه آنكه تو به جود و كرم از من سزاوارترى .

و از حضرت صادق (ع) منقولست كه چون مؤ من را داخل در قبر كنند نماز در طرف راست و زكوة در طرف چپ او و بِر يعنى نيكويى و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحيه اى قرار گيرد، پس وقتيكه دو ملك سؤ ال بيايند صبر به نماز و زكوة و بِر گويد: صاحب خود را دريابيد يعنى ميت را نگاهدارى كنيد پس هر گاه از آن ناتوان شديد من نزد آن هستم .
علامه مجلسى در محاسن به سند صحيح از امام صادق يا امام باقر عليهماالسلام روايت كرده است كه چون مؤ من مى ميرد با او در قبرش شش ‍ صورت داخل مى شود يكى از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاكيزه تر از باقى صورتهاست ، پس يكى در جانب راست و يكى در جانب چپ و يكى در پيش رو و يكى در پشت سر و يكى در پائين پا مى ايستند و آنكه خوش ‍ صورت تر است در بالاى سر؛ پس سؤ ال يا عذاب از هر جهت كه مى آيد آنكه در آن جهت ايستاده است مانع مى شود پس آنكه از همه خوش ‍ صورت تر است به ساير صورتها مى گويد: شما كيستيد؟ خدا از جانب من شما را جزاى خير دهد. صاحب طرف راست مى گويد: من نمازم . صاحب جانب چپ مى گويد: من زكاتم . آنكه در پيش روى است مى گويد: من روزه ام . آنكه در عقب سر است مى گويد: من حج و عمره ام . و آنكه در پايين پا است مى گويد: من بِر و احسان به برادران مؤ منم . پس آنها به او مى گويند: تو كيستى كه از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گويد: من ولايت آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين (هستم ).
و شيخ صدوق در فضيلت روزه شعبان روايت كرده كه هر كه نُه روز از آنرا روزه بگيرد منكر و نكير وقت سئوال به او مهربانى مى كنند.

و از حضرت باقر (ع) روايت شده كه براى كسى كه شب بيست و سوم ماه رمضان احياء بدارد و صد ركعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نكير و منكر را از او برطرف مى كند. و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده كه در خضاب ، چهارده خصلت است كه يكى از آنها آن است كه منكر و نكير از او حيا مى كنند. و دانستى كه اين ، از خواص تربت پاك نجف آنست كه حساب منكر و نكير از كسى كه در آن مدفون است ؛ ساقط است و براى تاءييد آن حكايت زير را مى گويم .

((حكايت :))
علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در تحفه از ارشاد القلوب و فرحة الغرى نقل كرده كه مرد صالحى از اهل كوفه گفت : من در يك شب بارانى در مسجد كوفه بودم . ناگاه درى را كه جانب قبر مسلم (ع) است كوبيدند؛ چون در را گشودند جنازه اى را داخل كردند و در صفه اى كه در جانب قبر مسلم است گذاشتند. يكى از ايشان را خواب ربود. در خواب ديد كه دو شخص ‍ نزد جنازه حاضر شدند، و يكى به ديگر گفت كه ببين ما را با او حسابى هست تا پيش از آنكه از رصافه بگذرد از او بگيريم زيرا پس از آن به نزديك او نتوانيم رفت . پس بيدار شد و خواب را براى رفيقان خود نقل كرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف كردند كه از حساب و عذاب نجات يابد.
قلت ولله در من قال :


اذا مت فادفنى الى جنب حيدر ابى شبر اكرم به و شبير
فلست اخاف النار عند جواره و لا اتقى من منكر و نكير
فعار على حامى الحمى و هو فى الحمى اذا ضل البيدا عقال بعير10

((حكايت :))
از استاد اكبر، محقق بهبهانى (رحمه الله عليه ) نقل است كه فرمود: در خواب حضرت امام حسين را ديدم گفتم اى سيد و مولاى من آيا از كسى كه در جوار شما دفن شده سئوال مى كنند؟ فرمود: كدام ملك است كه جراءت اين كار را داشته باشد؟
مؤ لف مى گويد: كه در امثال عرب است كه مى گويند احمى من مجير الجراد يعنى فلانى حمايت كردنش از كسى كه در پناه او است ، بيشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصه آن چنان است كه مردى باديه نشين از قبيله طى كه نامش ((مدلج بن سويد)) بود روزى در خيمه خود نشسته بود ديد جماعتى از طايفه ((طى )) آمدند و جوال و ظرفهائى با خود دارند پرسيد چه خبر است ؟ گفتند: ملخهاى بسيار در اطراف خيمه شما فرود آمده اند. آمده ايم آنها را بگيريم . ((مدلج )) كه اين را شنيد برخاست و سوار بر اسب خود شد. نيزه خود را بر دست گرفت و گفت : بخدا سوگند هر كس مزاحم اين ملخها شود من او را خواهم كشت . اءيكون الجراد فى جوارى ثم تريدون اخذه ؟ يعنى آيا اين ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگيريد؟ چنين چيزى نخواهد شد و پيوسته از آنها حمايت كرد تا آفتاب گرم شد و ملخها پريدند و رفتند. آن وقت گفت : ملخها از كنار خانه من رفتند ديگر هر كارى كه مى خواهيد بكنيد.

((حكايت :))
از كتاب حبل المتين نقل است كه ((مير معين الدين اشرف )) كه يكى از صلحاء خدام روضه رضويه بود نقل كرده كه در خواب ديدم كه در دارالحفّاظ يا كشيك خانه مباركه هستم و به جهت تجديد وضو بيرون آمدم پس چون به صفه امير على شير رسيدم ، جماعت بسيارى را ديدم كه داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى ، خوش صورت و عظيم الشاءنى بود و در دست جماعتى كه پشت سر او بودند كلنگها بود، پس ‍ همينكه به وسط صحن مقدس رسيدند آن شخص بزرگوار كه در جلو آن جماعت بود به آنها گفت اين قبر را بشكافيد، و اين خبيث را بيرون بياوريد و اشاره كرد به قبر مخصوصى پس چون شروع كردند به كندن قبرش ، از شخصى پرسيدم كه اين شخص بزرگوار كه امر مى فرمايد كيست ؟ گفت : حضرت اميرالمؤ منين (ع) است .
پس در اين حال ديدم كه امام هشتم حضرت رضا (ع) از روضه مباركه بيرون آمد و خدمت حضرت اميرالمؤ منين رسيد و سلام كرد. آن حضرت پاسخ داد.
پس امام رضا (ع) عرض كرد يا جداه از شما خواهش مى كنم كه شخصى را كه مدفون است ببخشيد و عفو فرمائيد. فرمود: كه مى دانى كه اين فاسق فاجر شرب خمر مى كرد؟ عرض كرد: بلى لكن وصيت كرد در وقت مرگ خويش كه او را در جوار من دفن كنند. پس ما اميدواريم كه شما عفو بفرمائيد فرمود: او را به خاطر تو بخشيدم . پس آن حضرت تشريف برد و من از وحشت بيدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بيدار كردم و آمديم به همان موضع كه در خواب ديدم . ديدم كه قبر تازه اى است كه مقدارى از خاك آن بيرون ريخته شد.
پس پرسيدم كه صاحب اين قبر كيست ؟ گفتند: مردى از اتراك است كه ديروز در اينجا دفن شده است .
فقير گويد كه در حكايت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤ الات او از آن حضرت نقل شده كه گفت : به آن حضرت گفتم : سيدنا! صحيح است كه مى گويند: هر كس امام حسين (ع) را در شب جمعه زيارت كند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشك از چشمان مباركش جارى شد و گريست .
گفتم : سيدنا! مساءلة .
فرمود: بپرس .
گفتم : سنه 1269 ه‍ق حضرت امام رضا (ع) را زيارت كرديم و در ورود، يكى از عربهاى شروقيه كه از باديه نشينان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات كرديم و او را مهمانى نموديم و از او پرسيديم كه چگونه است ولايت حضرت رضا (ع)؟ گفت : بهشت است ؛ امروز پانزده روز است كه من از مال مولاى خود حضرت رضا (ع) خورده ام منكر و نكير چه حق دارند كه در قبر نزد من بيايند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسيده است . آيا صحيح است ، كه على بن موسى الرضا مى آيد و او را از منكر و نكير خلاص ‍ مى كند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آنست .


 

شادی روح خادم سیدالشهداء کربلایی حاج حسن بهزادنسب صلواتفدائی حضرت مهدی (عج) در شنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 15:45 موضوع | لینک ثابت