وَ جاءَ مِنْ اَقْصَا الْمَدینَهِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ – اِتَّبَعُوا
مَنْ لّا یَسْئَلُکُمْ اَجْراً وَّ هُمْ مُّهْتَدونَ . (سوره یس 21،20)
مردی شتابان از دورترین نقاط شهر فرا رسید و گفت ای مردم (از من بشنوید) و از رسولان خدا پیروی کنید – از اینان که هیچ اجر و مزد رسالتی نمی خواهند و شما را (به راه حق) هدایت می کنند ، پیروی کنید .
آغاز زندگی :
حضرت مسلم بن عقیل در سال 31 هجری دیده به جهان گشود . نام پدرش عقیل بن ابی طالب ( ع ) ونام مادر گرامی اش عالیه ( ام ولد ) از قبیله نبط بوده است که حضرت عقیل ایشان را از شام خریداری کرده بود ایشان از اوان کودکی در خانواده ای مسلمان و پرهیزکار رشد کرد و 18 سال از زندگانی اش را با پدرش سپری کرد و حدود ده سال نیز در دامان امیرالمومنین ( ع ) پرورش یافت . ایشان رقیه ( س ) دختر امیر المومنین را تزویج نمود و از ایشان دو پسر به نام های عبدا… و علی متولد شد . البته روایت هایی مبنی بر اینکه ایشان پنج اولاد نیز داشته است وجود دارد که دو نفر در عاشورا شهید شدند ( محمد و عبدا… ) و شیخ صدوق داستانی روایت می کند که دو پسر بدست لشکر ابن زیاد از حرم سرای حسین اسیر و در کوفه گرفتار شدند و گفتند ما پسران مسلمیم و به دست این لعینان به شهادت رسیدند .
شخصیت فردی :
حضرت مسلم دارای شخصیت کاملی بود و نیروی بدنی قوی و استوار و از مردان رشید بنی هاشم محسوب می گشت ، اراده ای عظیم و دارای فکری قوی و ایمان محکم واستوار بود و به دلیل پرورش یافتن در مکتب ولایت به رشد کامل علمی و عقلی رسیده بود و همچنین از لحاظ علمی دارای شخصیت بالا و والایی بودند .
حال ایشان در زمان امیرالمومنین :
ایشان در میان اصحاب صرف نظر از موقعیت قومی و نسبت فامیلی با حضرت امیر (ع) دارای شخصیت بالای علمی بوده و در سالهای 40-36 هجری صاحب منصب مقامات قشون امیرالمومنین (ع) بوده و در جنگ های صفین ماه صفر سال 37 هجری به فرماندهی میمنه لشگر منصوب شده و همواره ملازم آن حضرت بوده و همیشه در رکاب ایشان بودند.
مسلم ( ع ) در زمان امام حسن مجتبی ( ع ) :
پس از شهادت حضرت علی ( ع ) ایشان ملازم امام حسن مجتبی ( ع ) بود و از رجال و بزرگان سبط اکبر بوده است . در این ده سال که ایشان در خدمت امام حسن ( ع ) بودند هیچ گاه از ایشان جدا نگردیده و در کوفه و مدینه همیشه از ملازمان و در رکابان حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) بود و پس از شهادت امام حسن ( ع ) در مدینه به امور نخلستان ها و باغبانی رسیدگی می کرد و در آموزش و پرورش مکتب علوی سعی کافی را مبذول می داشت . و به نقل واقدی مورخ شهیر ایشان در جنگ های آفریقا و فتوحات مصر و سایر ممالک شرکت داشته است .
زندگی در دوران امام حسین ( ع ) :
در ده سال از سال 60-50 هجری زمان امامت حضرت سید الشهدإ ( ع ) مسلم بن عقیل از ملازمت ایشان دست نکشیده و در رکاب این حضرت نیز بوده اند ، این یارباوفای اهل بیت ( س ) مسافرت هایی نیز در این چند سال داشته و با اجازه ابی عبدا…( ع ) به شام نیز سفر کرده بودند و معاویه ( لعنه ا… ) را ملاقات کرده و معاویه نیز به او اکرامی کرده است . اهل کوفه از تشریف فرمائی حسین ( ع ) به مکه و امتناع آن حضرت از بیعت با یزید آگاه شده و بزرگان شهر در خانه سلیمان بن صرد خزاعی جمع گردیدند . ( سلیمان بن صرد خزاعی از یاران با وفای امیر المومنین ( ع ) است ) پس از سخنرانی بزرگان شهر ، همگی به وسیله سلیمان نامه ای تنظیم کرده و آمادگی خود را از همراهی با ایشان در قیام بر علیه یزید ( لعنه ا… ) اعلام داشته و به ابی عبدا… ارسال کردند . در پای این نامه را بسیاری از بزرگان چون سلیمان بن صرد خزاعی ، مسیب بن نجبه ، دفاعه بن شدّاد ، حبیب بن مظاهر و ،،،،، مهر نمودند تعداد نامه ها و اشتیاق مردم تا حدی بود که تعداد این دعوتنامه ها به حدود دوازده نامه رسید و امام به هیچ یک از نامه ها جواب نداد . بعد از مدتی نامه از سوی هانی بن سبیعی و سعید بن عبدا… حنفی به دست امام رسید که در متن آن به سپاه عظیمی که خواهان یاری امام هستند اشاره کرده و مشتاقانه خواستار دعوت امام شدند ، آنگاه حضرت از آورندگان نامه پرسید و فرستادگان از بزرگان کوفه نام بردند ، آنگاه حضرت برخاست و بین رکن ومقام ( واقع در مسجد الحرام ) دو رکعت نماز گزارد و از خداوند متعال خیریّت این موضوع را خواستار شد . ایشان که از بی وفائی مردم کوفه آگاه بودند ناگزیر باید یکی از نزدیکان و مطمئن ترین یاران خویش را که شجاع و با شهامت نیز باشد انتخاب کند ، لذا مسلم بن عقیل ( ع ) این یار صدیق و با وفا را طلبید و او را از جریان آگاه نمود . لذا جواب نامه مردم را نوشت و به مسلم ( ع ) داد وایشان را روانه کوفه کرد و فرمود که ببینید اگر مردم کوفه راست می گویند وحاضرند بیعت نمایند خبر دهد تا امام از مکه به عراق حرکت فرماید .
متن نامه امام حسین ( ع ) :
ای گروه مردم کوفه نامه های شما به وسیله سعید و هانی واصل شد . ازمندرجاتش اطلاع حاصل گردید ، نوشته بودید به سوی ما بیا ، خداوند به وسیله تو ما را هدایت و ارشاد فرماید . پسر عم و برادرم مسلم بن عقیل ( ع ) را که مورد وثوق و اعتماد من و از خاندان من است به سوی شما فرستادم که از حال شما آگاه شود و تصمیم شما را برای من بنویسد .
مسلم ( ع ) در اواخر ماه رمضان از مکه بیرون رفت و به مدینه آمده در مسجد پیغمبر نماز گذارد و با اهل بیتش وداع کرد و دو نفر دلیل و راهنما از بنی قیس برداشت و از راه مدینه حرکت کرد و به کوفه آمد . مردم کوفه با دیدن مسلم شاد گشتند و ایشان برای امام نوشت که حدود هجده هزار نفر با ایشان بیعت کرده و ایشان سریعاً حرکت کنند . در این طرف منافقان کوفه از جمله عبدا… بن مسلم باهلی و عماره بن ولید و تنی چندی دیگر نامه ای به یزید نوشته و آمدن مسلم را گوشزد نمودند در آن زمان نعمان بن بشیر حاکم کوفه بود . یزید به عبیدا… بن زیاد حاکم بصره نامه نوشت و ولایت کوفه را علاوه بر بصره به او واگذار کرد . (طوری که شش ماه کوفه و شش ماه بصره باشد)
عبیدا… زمام امور بصره به برادرش عثمان بن زیاد داد و با لباس هاشمی شبانه به طرف کوفه حرکت کرد ، 200 نفر جاسوس هم برای راه های کوفه معین نمود و به نقل ابن قتیبه همانجا از بصره فرستاد . او شبانه وارد کوفه شد و مردمان گمان کردند آقا امام حسین ( ع ) آمده است و به استقبالش رفتند و همینکه عبیدا… نقاب از چهره برداشت مردم از دور او پراکنده شدند . صبح که شد اعلام حکومت نظامی داد و بالای منبر رفت و خطبه خواند و خود را به حکومت کوفه معرفی نمود و گفت : اگر کسی خلاف مقرّرات عمل کند او را اعدام خواهد کرد . با این اعمال مسلم ( ع ) از خانه مختار بیرون آمده و به خانه هانی بن عروه رفت . جاسوس های ابن زیاد پی به جایگاه مسلم بردند لذا عبیدا… او را به حضور طلبید ، اما اظهار بیماری کرد ، به همین دلیل عبیدا… گفت که به عیادت او خواهد رفت . عبیدا… به خانه هانی رفت ، قبل از آمدن عبیدا… ، هانی به مسلم گفت که تو پشت پرده مخفی شو و هنگامی که من عمامه از سر برداشتم تو او را به قتل رسان . اما سه بار هانی عمامه از سر برداشت ولی مسلم اقدام به این کار نکرد . عبیدا… رفت و هانی از او دلیل عدم کار را پرسید مسلم گفت : به دلیل اینکه زنی دست به دامن من زد و سخت گریه کردکه ابن زیاد را در خانه من مکش ، دوم آنکه حدیث رسول ا… به خاطرم آمد که فرمود : ایمان مسلمان از فُتک و خَدیعت باز میدارد.ابن زیاد غلام خود به نام مَعقل را به عنوان دوستار مسلم به خانه هانی فرستاد . او خبر حضور مسلم را درخانه هانی به ابن زیاد داد و ابن زیاد هانی را به حضور خود طلبید و هانی خود پی به ماجرا برد و ابن زیاد او را تهدید کرد که مسلم را تسلیم کند اما امر این کار را نکرد ، ابن زیاد خشمگین شده و او را به زندان انداخت و بعد او را گردن زد . خبر به مسلم رسید مسلم آنانی که بیعت کرده بودند دعوت به جهاد کرد اما همه پیمان شکستند که تعدادشان به حدود 25000 نفر می رسید .
حضرت مسلم آن شب بسیار پریشان بود . حدود ده نفر با او همراه نبودند . از مسجد به کوچه ها و از کوچه ها به مسجد راه می رفت تا اینکه اثر خستگی در او ظاهر شد . به در خانه طوعه بنی بجیله ازکنده رسید دید زنی ایستاده ، از او آب خواست ، آب برای او آورد و خورد ، باز هم ایستاد ، گفت : ای مرد مگر آب نخوردی چرا نمی روی ؟ مسلم گفت : کجا بروم ، گفت : نزد عیال و کسانت ، مسلم گفت من در این شهر کسی را ندارم ، او مسلم را پناه داد . چون پسر طوعه به خانه آمد و از حضور او آگاه شد ابن زیاد را خبر کرد آنها نیز به در خانه ریختند و با او شروع به جدال کردند ، پس از به هلاکت رساندن بسیاری و شجاعت های بیشمار مسلم ، لشگریان او را مجروح و دستگیر کردند مسلم شروع به گریه کرد ، به او گفتند کسی که هدف بزرگی دارد وقتی گرفتار شد گریه نمی کند او گفت : من برای خود گریه نمی کنم ، برای اهل بیتم گ ریه می کنم که به سوی این شهر حرکت می کنند ، من برای پسر عمم حسین ( ع ) گریه می کنم .
وصیت مسلم ( س ) :
وصیت کرد به ابن سعد که در کوفه 700 درهم قرض دارم ، شمشیر مرا بفروشید و قرضم را ادا کنید . جثه ام را پس از کشتن به خاک بسپارید و گفت کسی را به نزد حسین بفرستید و او را از جریان آگاه کنید .
آنگاه ابن زیاد دستور داد او را به بالای قصر ، سر ببرند و تن او را از بالای قصر سرازیر کنند . سر هانی و مسلم را نیز برای یزید فرستادند و به دروازه دمشق آویزان کردند . و چنین بود که روح بلند او در روز نهم ذیحجه سال 59 هجری همجوار رسول ا… و امیر المومنین گردید و به لقاءا… پیوست .
قبله و بارگاه آن حضرت :
در طرف مغرب مسجد کوفه دری به طرف صحن باز می شود که در سمت راست یعنی قبله آن قبر مسلم واقع است . بارگاه آن حضرت در سال 1281 ساختمان مفصلی شده و ناصر الدین شاه آنجا را ساخت و گنبد و بارگاه و روضه برای آن ایجاد کرد .
آری اینگونه بود که ای برادر دینی ما دین اسلام و دین محمدی با این خون ها و با این زحمت ها و با این رشادت ها بدست آمده است . ان شاء ا… همگی پاسدار واقعی خون تمام شهدای اسلام باشیم .
« والسلام »
شادی روح خادم سیدالشهداء کربلایی حاج حسن بهزادنسب صلواتفدائی حضرت مهدی (عج) در یکشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۰ ساعت 15:46 موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
حجت الاسلام علی بهزادنسب
دانلود سخنرانی های کوتاه بسیار زیبا حجت الاسلام بهزادنسب
مردم آخرالزمان
بررسی تحلیلی حجاب ازدیدگاه ادیان سامی (اسلام،یهود و مسیحیت)
نماز برای والدین و عزیزان
شعرهایی از خودم برای امام زمان(عج)
تبادل لینگ کنیم؟؟؟!!!!
خاندان عصمت وطهارت واصحاب ایشان
سؤال یهودیان خیبر از ابوبکر
بخانید وقضاوت کنید
درباره وبلاگ

با سلام و صلوات بر خاتم المرسلین و شادی روح طیبه شهداء وخادمان مجالس اهل البیت علیهم السلام علی الخصوص خادم بزرگ و بانی تمام روضه هاکربلایی حاج حسن بهزادنسب که عمری پیش قدم در برگزاری جلسات و روضه ها بودند و همواره ملتزم بودند که خود چای روضه را بریزند به دعوت حق میهمان سیدالشهداء شدند شادی روح ایشان صلوات، عمری در مجالس سیدالشهداء (ع) بود و از این محبت بود که سوم ایشان مصادف شد با شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)ان شاءالله مانیز جزو خادمان حضرت قرار گرفته و مانند این بزرگوار بتوانیم تمام ایام سال حسینی زندگی کنیم و حسینی بمیریم.
دوست عزیز امیدواریم مطالب برای شما مفید بوده باشه، مطالب صرفا جنبه اطلاعات عمومی داره کسی ناراحت نشه، همیشه جنگ بین حق و باطل بوده حد وسطی نداره یا امام حسینی یایزیدی حدوسطی نیست هرکس باحق نباشه باباطله، جنگ همیشه هست فقط باید جبهه خودی رو تشخیص داد و سنگر انتخاب کرد و موضع گرفت، جنگ تمام عیار حق و باطل، فقیر و غنی، مقاومت و سازش یا هر عنوان دیگه ای که با گذر زمان و اقتضاء هر عصر وجود داره یکبار جنگ بین فرقه ها و اختلاف مذهبی یکبار میدون جنگ عوض میشه میاد توی اقتصاد و... درهر عصری شاید با بازی با الفاظ و فرافکنی و عناوین مختلف این جنگ ادامه پیداکنه فرقی نداره مهم اینه که جبهه رو تشخیص داد و به دیده بان ملت ولی فقیه اعتماد کرد تا پیروز شد والا به فرمایش حضرت علی (علیه السلام) هرکس گوش به فرمان امامش نباشه زیرلگد دشمن چشمش رو باز میکنه. هدیه به روح شهدا و سیدالشهدای مقاومت سردارسپهبد حاج قاسم سلیمانی صلوات
فهرست اصلی
آرشیو موضوعی
کلیپ ، داستان های اسرار آمیز و دانستنی های عجیب
عقائد
اشعار و دلنوشته های علی بهزادنسب
شیطان پرستی
اخلاق
داستان
قبروقیامت
سیاسی
احکام
تعبیرخواب
حرز و حجاب
امام حسین علیه السلام و کربلا
ولایت
قصص انبیاء
یهود و کابالیست
امیرالمومنین علی علیه السلام
امام حسن علیه السلام
امام سجاد علیه السلام
امام باقر علیه السلام
امام هادی علیه السلام
امام رضا علیه السلام
امام جواد علیه السلام
امام زمان مهدی موعود علیه السلام
علما و پیشوایان
مکتب جعفری
وهابیت
عزاداری
برادران اهل تسنن
اهل البیت علیهم السلام
حضرت فاطمه الزهرا صدیقه کبری (سلام الله علیها)
سیره معصومین
تاریخ
امام کاظم علیه السلام
امام جعفر صادق علیه السلام
استکبار
تشیع
احکام فقهی
شبهات
حق
باطل
مستضعفین
آخرالزمان
مسیحیت
بت پرستی
خدایان باستان
فلسفه و کلام
عصمت و طهارت
شرک
نفاق و منافق
بودایی
باورهای غلط
روانشناسی
احادیث معصومین
اسلام
نبوت
کتاب شناسی
دنیا
ادیان
شهادت
گریه و تباکی
اصحاب
هدایت و شقاوت
شور و شعور
آیات هدایت
آسیب های اجتماعی
خانواده
موفقیت
راه و رسم زندگی
غدیر
جنگ
دوست و دشمن
مومنین
منافقین و مشرکین
وقایع
عقل و جهل
برای تفکر
تفسیر قرآن
تعقل
سرکتاب
حضرت نوح علیه السلام
زیارات
مکاشفات
ملکوت
عرش و فرش
نور
خلقت
مشاهدات
عبادات
نماز و روزه و واجبات
پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
BLOGFA.COM
طراح این
قالب:
قالبهای مذهبی بلاگفا